سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

شیطونیهای سام

1392/4/28 18:32
1,558 بازدید
اشتراک گذاری

سامی فکر میکنم تو کلا با میز مخالفی آخه ما از دست تو حتی شیشه ی روی میز ها رو هم ورداشتیم چون هلشون میدی تا بندازی زمین.این میز جلوی کاناپه هم دو تیکه میشه یعنی روی میز به پایه ی میز وصل نیست.تو همش میری روشو ورمیداری و کارهای خطرناک میکنی.بعضی از وسایل ها رو هم توی میز قایم میکنی. از جمله کنترل تلوزیون یا بعضی از اسباب بازیها.

سامی در حال شلوغی

سامی در حال شلوغی

سامی در حال شلوغی

سامی در حال شلوغی

البته در کنار همه شلوغی ها و شیطنت هات خیلی هم مهربون هستی.نگاه کن رفتی بغل آقاجون دراز کشیدی خودتو لوس میکنی واسش.

سام و آقاجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامانی ارمیا وروجک
28 تیر 92 19:06
سلام.ارمیا جون به همراه پسرخاله ی گلش در مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده با کدهای 603 و 713 .محبت کنید و این دو کد رو با فاصله به 20008080200ارسال کنید.ممنون از مهربونی تون. لینک عکسا: علی جون http://www.niniweblog.com/images/festival92/713.jpg ارمیا http://www.niniweblog.com/images/festival92/603.jpg
مامان امیرعلی
29 تیر 92 11:45
سلام ماشالا چه پسر بانمکی به وبلاگ پسرمنم سربزنید
عمه جوووون
29 تیر 92 12:24
طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
زسمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه‌ی چیست
شنیده‌ام که میاید کسی به مهمانی...

شما هم دعوتید به مراسم " آد قویما"


عمه جون من اومدم مراسم آدقویما ولی متاسفانه نمیشد نظر زد انگار اینترنت قاطی کرده.
الی مامی آراد
29 تیر 92 19:14
قربون اون فکر خلاقت بشم که برای خودت سرسره درست میکنی عاشتممممممممممم
سارا مامان محمدرضا
30 تیر 92 4:34
جیگر تو پسر شیطووووووووون! چه کارای با مزه ای میکنی!
من با اجازه شما لینکتون میکنم. به وبلاگ ما هم سر بزنید و اگه لینکمون کنید خوشحال میشیم.


خیلی ممنون.منم لینکتون کردم.
مامان آروین
1 مرداد 92 3:55
سلااااااااااااااااااام مامان نگار جون و سام کوچولو عزییییییییییییییییییزم چقدر دلم برات تنگ شده بود خوشگل خاله . من همیشه می اومدم بهت سر می زدم ولی نمی دونم چرا هر بار می اومدم پیشت پست خیلی قبلیت اونجا که داری برف بازی می کنی باز می شد و خاله به خیال اینکه هنوز مطلب جدید نگذاشتی با ناراحتی می رفتم . خیلیییییییییییییییییییی خوشحالم که دوباره دیدمتون . ماشالله چه بزرگ شدی شاهزاده کوچولوی نازم . با اینکه با خطهای خودمون نمی تونیم دیگه رای بدیم حتما بهت رای می دم عزیییییییییییییییییییییییییزمی مامان جون مهربون گل پسری شیطون شیرین زبون رو ماچ بارونش کنید


مرسی خاله جون که بهمون سر میزدی.دست شما درد نکنه منم با خط خودم نمیتونم ولی به دوستام میگن تا به شما هم رای بدن.
مامان جوجه طلا
1 مرداد 92 5:02
هزار مشالله چه پسر ناز و شیطونی.




مرسی خاله جون
فاطمه داودی
2 مرداد 92 19:15
خیلی ممنون که در درست کردن وبلاگ کمکم کردین.
خواستم یک جور خاص ارتون تشکر کنم ........دوستون دارم


خواهش می کنم عزیزم کاری نکردم.
ماما ن سامی
4 مرداد 92 11:07
عجب شیطنت هایی
ماما ن سامی
4 مرداد 92 11:08
راستی امیدوارم تو مسابقه هم برنده شین


خیلی ممنون
شقایق مامان آرشا
4 مرداد 92 22:00
خاله جون چه خطرناک قربون ملوس بازیهات
farnoosh
5 مرداد 92 3:28
ماشالا خداحفظش کنه عزیزم
نگار جان دنبال دکتر زنان خوب می گردم
میشه اسم دکترتو بگی
ممنون


داری مامان میشی؟من پیش دکتر مرضیه حسینی رفتم.خیلی خانم خوب و مهربونیه.
سارا مامان محمدرضا
6 مرداد 92 0:04
با سلام. من با 7تا پست جدید آپم. خوشحال میشم بهمون سر بزنید.
farnoosh
7 مرداد 92 2:41
اگه خدا بخواد می خوام بعد ماه رمضون برم دکتر ازمایش بدم اگه مشکلی نبود اقدام کنم
تعریفشو شنیدم طبیعی بودی؟


انشاالله به سلامتی.نه من سزارین کردم ولی دکترم واسه طبیعی بیشتر تمایل داشت.کارت شرکت در کلاسهای زایمان بیمارستان رضوی رو هم بهم داده بود تا واسه طبیعی آمادگی پیدا کنم ولی من نرفتم.
farnoosh
9 مرداد 92 4:15
مرسی از راهنماییت
نگار جون غریبی اذیتت نمی کنه؟



خواهش می کنم.
مگه میشه اذیت نکنه.بعضی وقت ها انقدر دلم میگیره که گریه میکنم.تو چی؟به غربت عادت کردی؟
farnoosh
9 مرداد 92 17:50
منم همین جوریم دلم میگیره عکس مامانمینارو نگاه می کنم کلی گریه می کنم

فقط از خدا می خوام که سلامت باشن

نگار جون وقتی بچه بیاد دلتنگی کمتر میشه؟




دلتنگی که کمتر نمیشه ولی بچه انقدر آدمو مشغول خودش میکنه که کمتر وقت میشه یاد کسی بیفته.سام ماشالله انقدر شیطونه که من همیشه کمبود وقت دارم.راستی به سام رای دادی؟

نعیمه
9 مرداد 92 20:26
آره منم از مامان مریم یاد گرفتم شما هم؟؟


آره عزیزم منم از مریم جون یاد گرفتم.
farnoosh
10 مرداد 92 5:09
مگه میشه به پسر به این با مزه گی رای ندم
درسته دلتنگی کم نمیشه
وقتی وبلاگتو خوندم حدس زدم کاره همسرت باید اطراف حرم باشه
اخه شوهرم مغازش فلکه ابه بخاطر این منم مثل تو همیشه قبل عید میرم همیشه ام سال تحویل از هم دوریم



مرسی عزیزم که به سام رای دادی.آره شوهر منم مغازش دور حرمه واسه همین عید ها از هم دوریم.
ازاده
10 مرداد 92 22:30
عزیزم چه راهکارهای جالبی به فکرش کی رسه برای شیطنت


بله دیگه ذهن خلاق داره پسملمون.
farnoosh
12 مرداد 92 4:55
اگه خدا بخواد بعده ماه رمضون میرم پیش مامانمینا



ایشالله میری عزیزم.خوش بگذره.
ضحی
15 مرداد 92 19:54
سام تو چه نازو شیطونی منم یه دختر کوچولوی شیطون دارم درست عینه تو خداحفظت کنه برای پدرو مادرت