یک پست طولانی از شلوغی های سام
به مامانم گفتم این پست رو از زبون خودم بنویسه آخه دیگه بزرگ شدم زبون دارم حرف می زنم.
این عکس اولی که اصلا به شلوغ کاری های من ربطی نداره این عکس مربوط میشه به شلوغی های مامانم که منو گذاشته اینجا تا ازم عکس بگیره.
مگه چیه دارم ماست می خورم دیگه
به نظرتون من میتونم از این نردبون بالا برم.
بله که میتونم من قهرمان پله نوردی هستم از همه جا بالا میرم.
دیدین می تونم حالا از این بالا واسه مامانم شکلک در میارم اگه مامان میذاشت می خواستم تا پله آخر برم ولی سریع منو از اینجا آورد پایین.
گفتم که من از همه جا بالا میرم کافیه یه چیزی پیدا کنم که کمی بلند باشه سریع میرم روش وایمیستم.
حالا ببینین چه پله نوردی می کنم.
اگه این در باز باشه میرم تو پارکینگ.
آخه مامان این ظرف ها رو چرا اینجا گذاشتی من دوست دارم بندازمشون پشت ماشین لباسشویی بشکنم.
حالا واسه اینکه خسته نشین بقیه عکس ها رو قسمت ادامه مطلب میذارم اگه دوست داشتین بیاین دنبالم بقیشو هم ببینین من خیلی کارهای دیگه هم بلدم ها.حتما بیاین ببینین.
این خنده خوشگل هم تقدیم به همه دوست جونایی که منو میبینن.
هنوز تموم نشده
لطفا به ادامه مطلب بروید
بقیه عکس ها اونجاست
حکم من مثل حکم شاه میمونه باید فورا انجام بشه حالا ببینین روی ماشین لباسشویی هیچی نیست چون من دستورشو صادر کردم.
آشپزخونه خیلی جای باحالیه ها کلی وسیله هست تا باهاشون بازی کنم.الان می خوام ببینم توی این کشو چیه؟هر چی که دستم بیاد میریزم بیرون.
ببینین چی کار کردم آرد پیدا کردم همشو ریختم رو فرش ، با وردنه هم میخوام شیرینی درست کنم.
تا ببینم یخچال باز شده با سرعت نور خودمو میرسونم و یخچالو بهم میریزم.
دکمه های این گاز بهترین اسباب بازی منه.سیستم سخنگوشو همش فعال میکنم و وقتی حرف میزنه خوشم میاد از ته دل می خندم.
از دست من مامانم نمیتونه اینجا سیب زمینی پیاز بذاره.
ماشین ظرفشویی هم خیلی خوبه دوست دارم برم اونجا بشینم.
وقتی هنوز کوچولو تر بودم و چهاردست و پا نمیتونستم برم با روروئکم میومدم و ظرفهای ماشین رو خالی میکردم.به مامانم کمک می کنم دیگه.
مامانم ظرف ها رو میچینه تو ماشین منم دونه دونه ورمیدارم میندازمشون زمین.
آخ که چه قدر لثه هام میخواره دسته قابلمه دندونگیر خوبیه نی نی ها شما هم امتحان کنین.
خب دیگه خسته شدم یکمی هم بشینم.
استراحت بسه دیگه بریم یه سری هم به اتاق خواب مامان و بابا بزنیم.
فکر میکنن اگه منو بذارن رو تخت شلوغی نمی کنم ولی من از هر فرصتی برای خرابکاری استفاده می کنم.این تابلو انگار اضافیه باید از اینجا وردارم.
به به سیم هم پیدا کردم الان میکشم از جاش درمیاد.
مامان خانوم اگه منو زود از اینجا ورنداری لباس عروستو میکشم با مانکن میفته رو سرم.
این عکس های که رو تخت بودم به چند ماه قبل مربوط میشه الان که خودم میتونم از تختم خودمو بندازم پایین.
خودم رفتم این بالا.
کاری نمی کنم فقط باطری های کنترل رو در میارم بخورم.
مامی جونم این که دیگه شلوغی نیست با سه چرخه خودم بازی می کنم.
می خوام تو سبد سه چرخه بشینم.
اینم دو مدل خواب با مزه . اینجا با پستونک عروسکم خوابیدم البته من اصلا پستونک نمی خورم ولی این دفعه عروسکم منو اغفال کرد.
اکثر وقت ها من به حالت سجده می خوابم.
ببخشین عکس زیاد بود خسته شدین.حالا شما بگین به نظرتون من نی نی شلوغی هستم یا نه؟به نظر خودم که خیلی بچه ساکت و مظلومی هستم و اصلا فضولی نمی کنم.!!!!!!!! نظر شما چیه؟