سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

تولد 3 سالگی سام

پسر گلم قربونت بشم امسال سه ساله شدی  هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 16 آبان تولدت بود،  تولد امسالت مثل سال های قبل نبود و سه نفره برگزار شد. بابایی و من و تو بودیم. تم تولدت مرد عنکبوتی بود. قبل از تولدت از تبریز همش میگفتن روز تولد سام بیاین اینجا دور هم واسش تولد بگیریم آخه خودشون کار داشتن نمیتونستن بیان. خیلی اصرار کردن که بریم ولی ما هم نتونستیم بریم. ولی کادو هاتو واست فرستادن عزیز دلم .خیلی خوشحال شدی. جیگر مامان عکس های تولدت هم باشه واسه بعد. دوست دارم نفسم.بووووووووووس ...
21 آذر 1393

سام هنرمند

عاشق نقاشی کشیدن هستی هر جا مداد یا خودکار ببینی سریع دنبال کاغذ میگردی تا نی نی بکشی البته ناگفته نماند که اگه کاغذ دم دستت نباشه رو در و دیوار نی نی میکشی. بعضی وقت ها رنگ های انگشتی واست میارم که نقاشی کنی. اینم نتیجه کار: دو تا اثر هنری خوشگل خلق کردی قربون این دستای کوچولوی خوشگلت بشم من. پسر گلم هنرمنده دیگه علاوه بر نقاشی به موسیقی و خوانندگی هم علاقه داره اکثرا گیتارشو ورمیداره و شروع میکنه به آواز خوندن.پس نتیجه میگیریم که هنر ارثی میباشد. وقتی بابای آدم کارگردانی خونده باشه و مامانش گرافیک معلومه دیگه بچه هم هنرمند میشه. ...
4 دی 1392

آقا شیره در طرقبه مشهد

تا حالی کسی شیر به این مهربونی و خوشگلی دیده؟؟؟!!!!   اینجا یه دختر کوچولویی تقریبا هم سن خودت بود شلوغی میکرد مامانش واسه اینکه ساکتش کنه به تو میگفت آقا شیره بیا اینو بخور. عزیزم این کاپشنو خودم واست دوختم.درسته که جنابعالی اجازه کارهای متفرقه رو به من نمیدی و هر چیزی که باعث بشه من روش تمرکز کنم و به تو توجه نکنم از دستم میگیری و میبری قایمش میکنی ولی با این حال دیگه به هر زحمت و سختی هم که بود اینو واست دوختم آخه خیلی از این طرح خوشم میومد. ...
2 دی 1392

مسافرت شمال

وقتی میخواستیم بریم تبریز از مسیر شمال رفتیم ، 1 شب نوشهر و 1 شب هم آستارا موندیم. از مشهد تا نوشهر یکسره رفتیم وقتی رسیدیم نوشهر خیلی خسته بودیم ولی با این حال بعد از اینکه هتل گرفتیم و وسایلامونو گذاشتیم سریع رفتیم لب دریا و عکس گرفتیم. خوشگلم اینا کفش های توئه؟با اینکه کفش های خودتو پات کرده بودم دوست داشتی کفش های بابایی رو هم بپوشی. میدونی چرا اخم کردی؟واسه اینکه میخواستی بری تو دریا آب بازی کنی ولی ما نمیذاشتیم آخه هوا سرد بود پسرم کسی تو این هوای سرد نمیره تو دریا ایشالله وقتی هوا گرم شد میبریمت تا دلت بخواد آب بازی میکنی.   این ها هم عکس های کاخ شاه در رامسر البته فقط از فضای ...
30 آذر 1392

ما برگشتیم

سلام دوست جونا ما از تعطیل کردن وبلاگ منصرف شدیم.راستش دلم نیومد تعطیلش کنم واسه همین تصمیم گرفتم هر وقت که تونستم پست جدید بذارم. به مناسبت برگشتنمون چند تا عکس از گل پسر اینجا میذارم. تازگی ها علاقه پیدا کردی لباس های منو بپوشی و شال های منو سر کنی آخه پسر جون مگه تو دختری که داری ادای مامانتو درمیاری؟؟!! اینجا مثلا با این عینک و شال تیپ زدی و کامیون سواری میکنی. ...
30 آذر 1392

چند سطری برای دوستان وبلاگی

سلام به دوست جونا و فامیل ها و همه کسانی که زحمت میکشن و وقت میزارن و به وبلاگ سام سر میزنن. می خواستم بهتون خبر بدم که بنا به دلایلی و همچنین کمبود وقت قصد دارم با وبلاگ خداحافظی کنم.خودتون که میبینین در به دیر آپ میکنم واقعا وقت نمیشه.بچه ها هر چه قدر بزرگتر میشن کارشون بیشتر میشه و همه وقت مامانشون رو به خودشون اختصاص میدن.قبلنا وقتی سام میخوابید به کارهای متفرقه از جمله وبلاگ میرسیدم ولی الان کمتر میخوابه اکثرا با خودم میخوابه و با خودم بیدار میشه. این وبلاگ رو میخوام به عنوان دفتر خاطرات سام ، (قبل از تولد تا تولد 2 سالگی) یادگاری واسش نگه دارم و اگه بتونم وبلاگ دیگه ای واسش درست کنم و خاطرات بعد از 2 سالگی رو اونجا ث...
15 آذر 1392

تولد 2 سالگی با تم باب اسفنجی

پسر گلم بالاخره عکس های 2 سالگیت رو آماده کردم.تولدت مبارک عزیزم ایشالله 120 ساله بشی.زیاد نتونستم عکس های خوبی بگیرم.از میز عصرونه و از میز شام هم عکس نگرفتم.ایشالله تولد های بعدیت جبران میکنم فندقم. چند روز قبل از تولدت راه افتادیم و رفتیم تبریز و خونه باباجون اینا تولد گرفتیم.به خاطر مصادف شدن تولدت با ماه محرم 3 روز زودتر یعنی 13 آبان مهمونی گرفتیم. همه ریزه کاری های تولدت رو خودم درست کردم.لباستو هم خودم دوختم. دفتر یادگاری لطفا واسه دیدن بقیه عکس های تولد سام تشریف بیارین ادامه مطلب     این هم پازل سام و باب اسفنجی: این لیوان ها گیفت هایی هست که به مهمونامون...
3 آذر 1392

اسباب بازی

قربونت بشم که همه اسباب بازیهات و حتی وسایلی که بهت ربط ندارن رو مهندسی میکنی و نتیجه کار هم معلومه دیگه خرابشون میکنی.همه اسباب بازیهات رو در یک چشم به هم زدن خراب میکنی عزیزم ولی با این حال بازم وقتی واست اسباب بازی میگیریم خوشحال میشیم اخه تو خیلی ذوق میزنی مخصوصا اگه اسباب بازی ماشین باشه. چند روزه وقتی ازت می پرسم کی واست ماشین خریده سریع میگی :باباجون. باباجون و مامان جون زحمت کشیدن دو تا ماشین خوشگل واست خریدن عزیزم. این ماشین رو از بابلسر واست سوغاتی آوردن خیلی دوسش داری هر جا که میخوایم بریم ورمیداری با خودت میبری. این ماشین کنترلی خوشگل رو هم چند روز پیش باباجون  واسه تولدت خریدن.کم مونده که پسملم 2 ساله بشه. ا...
4 آبان 1392

شیرین زبونی های سام

پسر خوشگلم ماشالله هر روز دایره لغاتت بیشتر میشه و جملات بیشتری یاد میگیری.ماشالله هم ترکی و هم فارسی رو یاد گرفتی و هر دو زبونو کامل متوجه میشی.بیشتر کلمات رو فارسی میگی. هر چی که میخوای میای بهم میگی ، واسه هرکی دلت تنگ میشه میگی : می خوام. بیشتر واسه دایی امین دلت تنگ میشه.زود زود میگی امین خوام .(امین میخوام ) تازگی ها یاد گرفتی بگی : کجاست؟ فکر کنم چند روزه خیلی دلت واسه تبریز تنگ شده همش میگی: امین کجاست؟   آنا کجاست ؟  باباجون کجاست؟   زندایی کجاست؟   دایی کجاست ؟   مامانی کجاست؟   هر چه قدر بهت میگم خونشون هستن داد میزنی بازم سوالاتتو تکرار میکنی. وقتی خیلی دلت تنگ میشه تلفنو میاری که بهشون ز...
21 مهر 1392