سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

رفتن به تبریز و ختنه کردن سام

1390/10/16 12:08
2,450 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 1 آذر من و تو به همراه آنا جون اومدیم تبریز.تو 15 روزه بودی و برای اولین بار می خواستی سوار هواپیما بشی.همه می گفتند بچه رو سوار هواپیما نکن گوشاش باد میگیره جیغ میزنه ولی من از دکتر پرسیده بودم و گفته بود هیچی نمیشه فقط باید موقع اوج گرفتن و موقع فرود هواپیما نی نی شیر بخوره.آنا جون تو گوشات پنبه گذاشته بود و با دستاش محکم گرفته بود منم بهت شیر میدادم خداروشکر هیچی نشد و به سلامتی ساعت 9.30 شب رسیدیم تبریز. بابا جون و دایی امین اومده بودند فرودگاه دنبالمون دایی حسام و زن دایی و مامانی هم تو خونه منتظرمون بودند و تدارک شام میدیدند حسابی زحمت کشیده بودند آخه تو برای اولین بار بود که می رفتی خونه مامان بزرگ و بابابزرگت.

چند روز گذشت و 5 آذر شد که روز سالگرد عقد من و بابا بود.اون روز من و بابا جون و آنا جون تو رو بردیم دکتر که ختنه کنه.آنا جون و بابا جون تو بردند تو وپاهاتو گرفتند و دکتر بعد از اینکه بی حس کرد ختنه کرد تو هم یه جیغی کشیدی دلم برات سوخت.خدا رو شکر 5 روز بعدش حالت خوب شد و 10 آذر بخیه هات افتاد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)