رفتن به سرعین
١٧ فروردین 5شنبه بود تصمیم گرفتیم بریم سرعین.روز اول که اونجا بودیم خوب بود و خوش گذشت ولی روز بعدش وقتی از خواب بیدار شدیم آنا جون حالش بد شد .خیلی نگران شدیم زنگ زدیم اورژانس اومد و بردش درمانگاه ولی به دلیل نبود امکانات کافی گفتن سریع ببرینش بیمارستان اردبیل ولی آنا جون راضی نشد بره اردبیل واسه همین سریع برگشتیم تبریز وبعدش بردیمش دکتر.خداروشکر به خیر گذشت.
وقتی داشتیم میرفتیم سرعین وسط راه واسه نهار نگه داشتیم و دایی حسام و باباجونی نهار درست کردن.
اینم عکس دایی جون و زن دایی جون
سام بغل دایی امین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی