سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

رفتن به سرعین

1391/1/24 19:18
1,819 بازدید
اشتراک گذاری

١٧ فروردین 5شنبه بود تصمیم گرفتیم بریم سرعین.روز اول که اونجا بودیم خوب بود و خوش گذشت ولی روز بعدش وقتی از خواب بیدار شدیم آنا جون حالش بد شد .خیلی نگران شدیم زنگ زدیم اورژانس اومد و بردش درمانگاه ولی به دلیل نبود امکانات کافی گفتن سریع ببرینش بیمارستان اردبیل ولی آنا جون راضی نشد بره اردبیل واسه همین سریع برگشتیم تبریز وبعدش بردیمش دکتر.خداروشکر به خیر گذشت.

وقتی داشتیم میرفتیم سرعین وسط راه واسه نهار نگه داشتیم و دایی حسام و باباجونی نهار درست کردن.

اینم عکس دایی جون و زن دایی جون

pmmrzvgoq3llv2y6pzwe.jpg

سام بغل دایی امین

m9f0i05pygh5o32jztyk.jpg

سام تو صندوق عقب ماشین داییش

سام در راه سرعین

سام بغل دایی حسام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ازاده مامان هانا
28 فروردین 91 18:44
چه خونواده با صفایی مهتون همیشه گرررررررررم


خیلی ممنون آزاده جون
مامان نادیا و نلیا
30 فروردین 91 8:47
واااای چه خانواده خوبی...چه مادر و پدر مهربونی داری نگار جون همیشه سایشون رو سرتون باشه....چه دایی هاو زن دایی باحالیبابای مهربون سام رو کوچولو رو هم که دیده بودم ...ولی چه مامان ناااااااااااااااااازی داره سام کوچولو....
نگار جون خوشحال شدم دیدمت خییییلی خوشکلی عزیزم...
ایشالا همیشه خانواده ای به همین گرمی داشته باشین و همیشه به خوشی باشین


خیلی ممنون عزیزم لطف داری چشمات خوشگله.