سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

تسلیت

1391/2/4 19:00
1,278 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم میدونی این نظر ها رو کی تو وبلاگت نوشته؟!

(باسلام وخسته نباشید به شما پدر و مادر مهربان که این سایت را راه انداختید من دعا میکنم که عاقبت بخیر شودوخیرو برکت باشد برای شما

پسر خوشگل عمو که دلم براش تنگ شده چشم نخوره انشاء... نظر نمی خواهد خوشگل خوشگلها نفس نفسها جگر جیگرها@عاقب بخیر بشه.ازبالای ما ببوسش هفت وهشت تاB

نگارجان تولد ت مبارک.انشاااااااااآله 120ساله شوی

مثل فرشته ها معصوم وپاک و زیباست عزیز دل انشاء.... کربلا رفتیم برای عاقبت بخیر شدنش دعا میکنیم

با عرض سلام وشادباش به شماوخانواده محترمتان.بادیدن این عکس هادلتنگی مابیشترشد.جایتان بسیارخالی است ازدورلپهایش رامی بوسیم.به امید دیدارزودتر.بای ی ی ی ی ی ی ی.

قربو ن اون غذاخوردنش بااون خنده هاش بوس س س س س س)

عزیزم میدونی کی به تو می گفت: سام سامی آقا سامی

عزیزم میدونی اولین کسی که تا وبلاگت آپدیت میشد بهش سر میزد کی بود؟

عزیزم میدونی کی بیشترین و بهترین عکس ها رو ازت گرفته بود؟

کسی که انقدر خوب و مهربون بود دیگه بین ما نیست رفته پیش خدا.

عمو محمد(عموی بابا)بود.

الان که دارم این ها رو مینویسم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم آخه تو نمیدونی چه فرشته ای رو از دست دادیم حیف که عمرش خیلی کم بود و قسمت نشد تا تو بزرگ شی و ببینیش.همین جمعه پیشمون بود و با تو کلی بازی کرد تو رو برد پارک ازت عکس گرفت تو رو برد حیاط و باهات دوچرخه سواری کرد.

اینم عکسش وقتی با تو دوچرخه سواری میکرد

عمو محمد

اینم عکسی که بین گل های حیاط تو رو نگه داشته و بابایی ازت عکس گرفته

گل های حیاط

همه چی یهو اتفاق افتاد شب ساعت ١.٣٠ بود که اومدن دم درمون و گفتن عمو محمد تو فوتبال قلبش گرفته و داریم میبریمش بیمارستان.بابایی هم زود آماده شد و باهاشون رفت ٢٠ دقیقه بعد زنگ زد و این خبر ناگوار رو بهمون داد.از دیشب تا الان خونه آقاجون بودیم و چشم رو هم نذاشتیم تو کمی اذیت می کردی واسه همین ٢ تایی اومدیم خونه تا تو کمی بخوابی و دوباره برگردیم اونجا.زن عمو با دیدن تو دردش چند برابر میشه بهم می گفت سام رو پیش من نیار آخه عمو تو رو خیلی دوست داشت و خیلی باهات بازی میکرد تو هم تا اونو میدی قهقهه می زدی.

ظهر رفتیم و تو حرم امام رضا به خاک سپردیمش ولی هنوز باورمون نمیشه که از دستش دادیم هنوز باورمون نمیشه اونی که تو تابوت خوابیده بود عمو محمد بود. واقعا حیف شد سنی هم نداشت خیلی جوون بود

خدا چرا آدمای خوب رو زود میبری پیش خودت...

پسر گلم از خدا بخواه واسه زن عمو و دو تا بچه هاش صبر بده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

خاله نسرین
5 اردیبهشت 91 0:41
غم بزرگیه تسلیت میگم خدا صبر بده واقعا مصیبتی هستش که ادم می مونه که چی بگه تسلیت
نگین مامان رادین
5 اردیبهشت 91 0:51
سلام گلم تسلیت می گم غم اخرتون باشه خیلی ناراحت شدم مخصوصا وقتی عکسشون رو دیدم و اخر سر هم که نوشته بودید دوتا بچه داره واقعا دلم گرفت خدا بهشون صبر بده
مامان سوگل
5 اردیبهشت 91 10:34
سلام عزیزم نگارجون، واقعاً مو به تنم سیخ شد وقتی این مطالب رو خوندم، تسلیت میگم از ته دلم بهتون که این گوهر گرانبها رو از دست دادین، واقعاً اینکه میگن روزگار گلچین هستش راسته، خدابیامرزدش و قرین رحمت. امیدوارم روزهای خوب و خوش باز به سمتتون برگرده و خودشو دوباره جلوه نما کنه براتون.
ازاده مامانه هانا
5 اردیبهشت 91 17:58
.وووووووووااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بمیرممممممممممممممممممم خدا بهتو صیر بده نمیدونم جی بگم
مادر
6 اردیبهشت 91 18:45
سلام چه کو چولی قشنگی دارید خدا براتون نگرش داره
مریم مامان عسل
7 اردیبهشت 91 12:39
خیلی ناراحت شدم عزیزم! خدا رحمتشون کنه! تسلیت میگم. میتونم احساستو درک کنم.
مامان ماهان نفسی
7 اردیبهشت 91 12:50
وای خدا تمام دستام داره میلرزه خدا رحمتش که نمیدنم چی بنویسم اگه چپل چلاقی نوشتم ناراحت نشو به خدا اصلا وقتی گفتی اینم عکسش میخواستم همونجا صفحه وب سام جونو قطع کنم وای خدا چرا اخه چرا من که هیچ سنمی باهاش ندارم داغون شدم خدایا صبر بده به خانوادش فقط صبر
مامان نادیا و نلیا
8 اردیبهشت 91 13:23
نگار جان بهتون تسلیت میگم...خیلی ناراحت شدم...روحشون شاد باشه و خدا به خانوادشون صبر بده...
نسیم
8 اردیبهشت 91 19:58
تسلیت میگم خدا بچه هاشو نگه داره
مامان محمدعرفان
10 اردیبهشت 91 18:29
سلام نگار جون- واقعا تسلیت میگم- خیلی ناراحت شدم منم با خوندن این موضوع گریه کردم آخه عکسهای سام رو با خونوادشون خیلی تو وبلاگ دیده بودم-خدا رحمتشون کنه
مامان پارسا جیگر
11 اردیبهشت 91 12:38
سلام عزیزم می خواستم تسلیت بگم و اینکه من رو هم در غم خودتون شریک بدونید
لیلی
12 اردیبهشت 91 10:41
سلام عزیزم
تسلیت خیلی جوون بود دلم یجور دوجور شد
خدا رحمتش کنه
نگار جون ببخش زیاد نمیتونم زیاد بهت سر بزنم
نی نی تو بخورمبوسش کن


سلام خیلی ممنون.
مامان کورش
12 اردیبهشت 91 18:40
سلام عزیزم تسلیت میگم خداوند بنده های خوبش همیشه زود میبره خدا صبرتون بده
مامان آیدین
27 اردیبهشت 91 1:29
سلام عزیزم تسلیت میگم وااااای چقدر هم جوون بوده خدا رحمتش کنه .درکت میکنم خیلی سخته
عمه سام
3 خرداد 91 1:09
خداانشاالله بهمون صبربده خیلی غم ازدست دادن عمو محمد سخت است خدا تورو برام نگه داره
ساغر
6 خرداد 91 12:50
سامره
6 خرداد 91 12:52
سلام نگار جون خدا رحمتش كنه خيلي ناراحت شدم
راستي تولدت هم مبارك ببخش كه دير شده اخه توشركت ديگه خيلي كار دارم و نمي تونم زود زود بيام


سلام عزیزم خیلی ممنون.سامره تولد من بهمن بود الان خرداده!!!!!!!!!!!!
بازم مرسی.راستی وقتی تبریز بودم اومدم شرکت ببینمتون ولی تو به اون یکی شعبه منتقل شده بودی.به بچه های شرکت هم سلام برسون دلم واستون تنگ شده.
مامی مائده
10 خرداد 91 19:36
خیلی ناراحت شدم تسلیت میگم. خدا رحمتشون کنه