غذای کمکی
پسر گلم روز ١٤ فروردین اولین غذای زندگیت رو خوردی.دکترت گفته بود از پایان ٥ ماهگیت باید غذای کمکی بخوری ولی من خیلی عجله داشتم که زودتر واست غذا درست کنم دیگه دو روز آخر رو نتونستم تحمل کنم واسه همین دو روز زودتر واست غذا دادم.اولین بار خونه باباجونی و از دست آناجون غذا خوردی.
دفعه اول حریره بادوم خوردی کم کم دفعات غذاخوردنت رو بیشتر کردم.الان پوره سیب زمینی و پوره هویج و سرلاک برنجی هم میخوری.دکترت گفته در طول روز باید بیشتر از ١٢ قاشق غذا نخوری چون بیشتر خوردن باعث بیماری چاقی در بزرگسالی میشه.
عزیزم تو قابلمه خودت واست غذا درست می کنم.
اینم عکسای امروزه ،دوتایی رفتیم حیاط و در هوای آزاد مشغول خوردن پوره سیب زمینی هستی.
عزیزم انگار سیر نشدی آخه داری پیش بندتو هم میخوری.
دیشب رفته بودیم بیرون شام بخوریم که تو هم توی صندلی کودک نشسته بودی و منتظر غذا بودی.
البته تو پیتزا نخوردی عزیزم تو فقط با پیتزا عکس گرفتی